۱۳۹۳ بهمن ۸, چهارشنبه

«مرتضی» مجموعه ای است از صفات «برجسته»ی هنرمندان اصیل

قدیمی ها - فروغ بهمن پور: رفتن همیشه بد نیست... هجرت همیشه بد نیست... اما بلاخره سفر٬ سفر است، تلخ است آن جا که سفر از «دل» و از «خانه» باشد...

«مرتضی» رفت... رفت که برای سال های خاکستری (نه... سال های سیاه) دوره نوجوانی من دنیایی مملو از رنگ و شادی بسازد.
«مازیار» ماند و جز خاطره دردناک سکوت اجباری و جوانمرگی اش چیزی در دفتر موسیقی سال های پس از انقلاب باقی نماند، چقدر هولناک است، منع شدن از کار، آن هم در عنفوان جوانی، در کنج خانه خزیدن، آن هم در شور زندگی و چقدر تلخ است خانه نشستن و در آستانه جوانی به ناگاه به تیر اندوه و بلا پرپر شدن. «مرتضی» هم می توانست بماند و همچون «مازیار» (و هنرمندان عزلت گزیده دیگر) کوچکترین ردپا و سایه دستی در موسیقی ما نداشته باشد که نخواست.
عجیب است، خیلی عجیب است، زندگی گاهی چه فرصت هایی به آدم می دهد، فرصتی کوتاه برای سفری چند روزه برای دیدار با هنرمندی که صدای گرم و چهره اصیلش بخش مهمی از دفتر عمر من را رنگین کرده است... دفتری پربرگ و پر از یادنوشته های شیرین و دلنشین...
دیدار با «مرتضی» برای من فرصتی بود مغتنم تا هنرمند محبوب سال های دور و دراز خود را از ورای اجراها و ساخته هایش ببینم، ببینم و بشناسم..‌.
هنرمندی اخلاق گرا٬ در نهایت عافیت نفس و سلامت روح و این همه چیزی بود که من در این سفر کوتاه از او دیدم.
تمام سال های زندگی - از نوجوانی تا به امروز - من در کنار هنرمندان این سرزمین طی شد و در این غبارروبی بیست ساله پیشگامی «مرتضی» در زمینه های اخلاقی و مردانگی اش بود که از او چهره ای متمایز دردل و ذهن من باقی گذاشت...
در همه این سال ها آنچه از موسیقی و اهل موسیقی (خاصه آن سوی آبی ها) تصور می کردم٬ هنرفروشی بود و بی اخلاقی... که او اینچنین نبود.
این ها را نوشتم تادر دفتر خاطراتم‌ باقی بماند. حافظه تاریخی من هر چقدر هم که علیل باشد٬ ناگزیر است که به آیندگان شهادت دهد که «مرتضی» هنرمندی اصیل٬ بازمانده از مردان با شرف طهران قدیم تا به همین امروز قرص و قاطع بر اصول اخلاقی و جوانمردی که از دوران کوکی کنار گود زورخانه ای که پدرش مرشد و راهنمای آن بود دل بسته و پایدار مانده است‌. او با چشم پوشی بر امتیازاتی که یک مرد در محیط نه چندان سالم و امن موسیقی می تواند داشته باشد هنوز هم «آقا» باقی مانده است. او به خوبی توانسته میراث فرهنگ پهلوانی را از دستبرد زمانه و اهل بعضا نا اهل آن حفظ کند.
مرتضی یک آقا به معنای آقاهای قدیمی است. اما به نظر می رسد، آقا بودن و آقا ماندن در فضایی که متاسفانه سهم عمده آن در اختیار هنرمندان بی شرم و پرهیزی است که همچنان به هر فسق و نیرنگی٬ کامروا و خوشدل هستند کار ساده ای هم نبوده است. بی تابی... بی قراری... بی حوصلگی و کم حرفی او در طی این چند روز مصاحبتش با من که اینجور نشان می داد.
طرز زندگی روی صحنه و شیوه معاشرت او با بقیه اهالی متعلق به صحنه (خاصه زنان سرگردان و بیچاره ی روی صحنه) به کمتر و یا هیچکدام از کسانی که من می شناسم شباهت نداشت.‌.. هنرمندی سالم که به نظر می رسید اهل هیچگونه گرفتاری اخلاقی نبوده و نیست.
منظومه ذهنی او انباشتی است از خاطرات زندگی اش در تهران - خانواده اش که حالا پس از این همه سال نخستین بار با آنها دیدار داشت - فرزندانش و همچنین ادامه راه موسیقی‌... هنرمندی که در آستانه ششمین دهه زندگی٬ درونی غمگین آمیخته با فکر مدام و خوشرویی و مهربانی داشت... این «مرتضایی» بود که من شناختم....
من مرتضی را دوست دارم... خیلی زیاد.... صدای او همدم شب های پر از دلهره نسل من است... نسل من.... نسل محروم.... نسل مظلوم... نسل سوخته... نسل جنگ.... نسل سخت جانی که محروم شد از جوانی.... نسل مدرسه روهایی که شب را با کابوس خانوم ناظم به صبح رساند و صبح را با دلهره نداشته ها به شب.... با این همه ما نسل بیدار بودیم... ما ساخته شدیم... ما خسته شدیم... اما نترسیدیم... آنها بودند که ترسیدند... هم آنهایی که جلوی شادمانی های ما سدهای محکمی را بنا کردند...
نوشتن درباره او و پراختن به خاطره دیدار با این هنرمند نازنین فرصت دیگری را می طلبد که به آن خواهم پرداخت.‌‌..

حرف آخر: «مرتضی» مجموعه ای است از صفات «برجسته»ی هنرمندان اصیل و شایسته ایران و گنجینه ی گرانبها از یادها و خاطره های شیرین نسل من... به همین خاطر دوستش دارم... 


مرتضی برجسته 

 مرتضی برجسته و فروغ بهمن پور

 مرتضی برجسته و سهیلا برجسته (خواهرش)

مرتضی برجسته

۱ نظر:

Unknown گفت...

زیبا بود خانم بهمن پور سپاس
مرتضی انار است انا شیرین شیرین باغ هنرایران که همه دوستش دارند براستی من تا کنون در هیچ رسانه ای غیر از تعاریف از انسانیت مردانگی مهربانی ودیگر خصوصیات خوب از او نشنیده ام امروز شما به ما فهماندی که مرتضی گرامی از اخلاق پهلوانان ایران میراث دار است زورخانه ها برای مبارزه بر علیه دشمنان ایران زمین درست شدند ودر آغاز که اجانب سلطه داشتند ناچار بودند به زیر زمین ها پناه ببرند تا برای بیرون راندندنشان خود را با اخلاق پهلوانی آماده سازندوتمام حرکات ورزشکاران از کمان ونیزه وسپر وغیره است اخلاق وتواضع در برابر هم میهنان وکلا انسانهایی که صفات انسانی را دارند اصلی ترین آموزش آنان بود وهمین در کشور ما چنان قرنها فرهنگ ساخته بود که ما اسنانهایی بودیم با خصوصیات زبانزد افسوس که دیری نپایید آمدند عروس فرهنگمان که در دنیا زبانزد بود برترش کنند زدند وکورش کردند وبرای همین امروز کشتی کیر در باند باج بگیر ودزد است یا آن یکی قویترین مرد ایرانضعیفی را میکشد ومیگریزد یا دیگری خود را حفظ میکند اما از فقر دکه باز میکند تا شرفش را مانند دزدانی که در پشت دولمتمردان پنهان شده اند وچفیه به گردن آویخته اند ومیلیارد میلیارد دلار میبرند نفروشد که تابع اصول پهلوانی است حیف از این فرهنگی که امروز به زمین خورده است زیرا عروس را مشاطه های میدان دار کور کردند فرهنگ میسازند اما فرهنگ بی اخلاقی دزدی رشوه چابلوسی ووو جای مرتضی ما در این میان نبود با آرزوی خوشبختی وسلامتی برای شما ومرتضی گرامی با خانواده اش