۱۳۹۳ شهریور ۱۱, سه‌شنبه

گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با جمشید نجفی: خوانندگی یعنی احساس / 16 سال با «گیتا» زندگی کردم / «غروب پاییزه» ابتدا با صدای مجید فرهنگ اجرا شد


قدیمی ها - مجتبی نظری، فرهاد لارنگی، علی رجبی و آرش فکور: در صدایش عاشقانه خواندن موج می زند و همیشه برای آثار خود با احساس کار کرده و اعتقادش بر این بوده که با عشق و احساس بسیار می شود یک اثر، گل کند و جاودانه بماند. ترانه «گل فروش» و «الو خواهش می کنم» با صدای او و گیتا یکی از کارهای جاودانه ای این زوج هنری است، چرا که بعد از دهه های مختلف هنوز شنونده های پیری و جوانی را مجذوب خود می کند و در این جا است که به اوج احساس و عاشقانه خواندن در کارهای خواننده ای به نام «جمشید نجفی» پی می بریم. جمشید نجفی در این گفتگو نگاهی به دوران سپری شده خود در عالم هنر و ازدواج هنری اش با «گیتا» خواننده معروف «اگه عشق همینه» دارد و این دوران را با تلخی ها و شیرین هایش برای خوانندگان مجله اینترنتی «قدیمی ها» روایت می کند. او با این که دوران پر تلاشی را پشت سر گذاشته ولی مدعی است که هنوز 10 درصد از توانایی خود را نتوانسته در آثارش ارائه دهد و از مسیری که پیموده ناراضی است. او امروزه ایده های خوبی برای ارائه یک اثر خوب با استفاده از حرکات مختلف حنجره در صدایش در ذهن دارد، ولی متاسفانه اجازه اجرای آن ها را تا به امروز نتوانسته در آثار خود از طرف وزارت ارشاد دریافت کند.

بیوگرافی خودتان را بگویید؟
سلام و عرض ادب، خیلی خوشحالم که با شما جوانان در مجله اینترنتی «قدیمی ها» به گفتگو می نشینم. من سال 1330 در میدان راضی، تهران (گمرک قدیم) به دنیا آمدم. 2 سالم بود که به خیابان پیروزی آمدیم. یادم هست مردم قدیم - محله پیروزیِ قدیم -، وقتی می خواستند زمینی را بخرند، سنگی در دست می گرفتند و پرتاب می کردند، هر کجا که سنگ می افتاد، آن جا را به عنوان محل سکونت انتخاب می کردند. تا اوایل انقلاب من و اکثرا خانواده ام در خیابان پیروزی سکونت داشتیم.

جمشید نجفی

علاقه شما نسبت به هنر موسیقی از چه زمانی شروع شد؟
از کودکی و نوجوانی علاقه به هنر داشتم و در گروه های سرود مدرسه شرکت می کردم. من در ماه های محرم چون به نوحه خوانی علاقه داشتم، در این کار نیز فعال بودم و هم اکنون نیز روزهای سوگواری و عزا، نوحه می خوانم.

توسط چه کسی و چگونه به عالم هنر راه یافتید؟
من در سال 1351 توسط آقای صمد نوریان، آهنگساز بزرگی که با هنرمندان مردمی از جمله زنده یاد آغاسی، ایرج مهدیان، عباس قادری، پروا، گیتا و... فعالیت می کرد،  وارد عرصه هنری شدم. قبل از خوانندگی در مداحی و نوحه خوانی فعال بودم. در ضمن بگویم در آن زمان آهنگ ها بر روی صفحه بود. روزی دیدم، روی صفحه ترانه ای که نامش «سلام بر عشق» به خوانندگی ایرج مهدیان بود، نوشته شده بود شعر و آهنگساز از «صمد نوریان» است. من این موضوع را بسیار پیگیر شدم و آقای صمد نوریان را پیدا کردم. بلاخره اولین کارم را به نام «سلام به لیلی، سلام به مجنون» اجرا کردم و بعد از آن دو صفحه دیگر به نام های «قبله عشق» و «لیلی و مجنون» به بازار ارائه دادم.

ورود شما به تئاترهای لاله زار به چه صورت بود؟
من در سال 1351 توسط آقای صمد نوریان به «تئاتر پارس» در لاله زار معرفی شدم. در «تئاتر پارس» زنده یادان آغاسی، سوسن، خانم طاووس (رقصنده)، نادیا، حسن شجاعی، علی نظری، مجید فرهنگ و احمد معینی بودند و در این کاباره، کار زنده یاد آغاسی سمبل کارهای ما بود. ما در کاباره ها، هنرمندان زن بسیار کم داشتیم.

ترانه های دو صدایی شما با خانم «گیتا» در چه زمانی شکل گرفت؟
در سال 1353 با خانم گیتا آشنا شدم، حدود 10 ترانه دو صدایی با هم اجرا کردیم از جمله، معروفترین ترانه ها «الو خواهش می کنم» و «دختر گل فروش» بود که با خانم گیتا خواندم. وقتی اولین ترانه دوصدایی با مضمون «بگی بمیر، می میرم» را با هم خواندیم، این اثر به کارهای بعدی منجر شد. من خودم این ترانه «بگی بمیر، می میرم» را بسیار دوست دارم، ولی مردم «دختر گل فروش» را بسیار می پسندند. فعالیت ما تا سال 1357 ادامه داشت. بعد هم که انقلاب شد و شرایط کار در لاله زار به هم ریخت.

شما با گیتا ازدواج کردید، لطفا از این موضوع برایمان بگویید؟
من و گیتا زمانی که با هم آشنا شدیم، جوان بودیم و به هم علاقمند شدیم. ما حدود 16 سال از سال 1353 تا 1369 با هم زندگی کردیم و بلاخره از همدیگر جدا شدیم. در حقیقت جدا هم نشدیم، چون هنوز با هم دوستانه با هم در ارتباط هستیم و هیچ مشکلی از نظر روحی و روانی با هم نداشتیم. گیتا یک دختر از همسر قبلی خود دارد و امروزه در کارهای نوحه خوانی شرکت می کند و کمی هم خوانندگی و برنامه های مختلف برای خانم ها اجرا می کند.


جمشید نجفی و گیتا

در کشور ما انقلاب شد و شما هم جزء کسانی بودید که تا مدتی اجازه دوباره خواندن پیدا نکردید، آیا به نظر شما خواننده می تواند از هنر خوانندگی دست بکشد؟
اصلا خواننده نمی تواند، نخواند. اگر نخواند، می میرد. حتی اگر نتواند در حضور مردم بخواند، باید برود در اتاقی بسته برای دیوارها بخواند تا خودش را کمی ارضا کند. خواننده باید بخواند...

میزان فروش صفحات و آلبوم های خود را چگونه ارزیابی می کنید؟
صفحه «سلام به لیلی، سلام به مجنون» بسیار پر فروش بود و بعد در زمینه آلبوم ها «پابوس» و «کبوترها» از فروش خوبی بهره بردند.

فعالیت هنری شما در بعد از انقلاب به چه صورت بود؟
در سال 1357 توسط فیروز برنجیان به همراهی بابک رادمنش به تلویزیون رفتیم و چندین سرود خواندیم که یکی از این سرودهایی که در آن زمان بسیار گل کرد، سرودی به نام «خلبانان» بود، البته آن زمان می گفتند: فلان کار، گل کرده، ولی الان جوانان می گویند: فلان کار ترکیده (با خنده). در بعد از انقلاب حدود 8 آلبوم را توانستیم از وزارت ارشاد، مجوز بگیریم که این کارها شامل 2 آلبوم فارسی و 5 آلبوم آذری بود. آلبوم های آذری بسیار مورد پسند آذری ها قرار گرفت.

با کدام هنرمندان بیشتر برای ساخت یک اثر هنری همکاری داشتید؟
من بیشتر با افرادی همچون فیروز برنجیان، صمد نوریان و بابک رادمنش کار کردم. امیدوارم هر کجا هستند، سلامت باشند.

از ترانه «غروب پاییزه» برایمان توضیح بدهید؟
ترانه ای به نام «غروب پاییزه» را خواندم. شعر این کار توسط زنده یاد نصرالله ریاح پور با آهنگ قاسم ریئس نژاد و ابتدا با صدای مجید فرهنگ اجرا شد. من این شعر را برای خود زمزمه می کردم و روزی با کیفیفت بالاتر آن را اجرا کردم و بسیار این کار هم گل کرد.

با کدام یک از هنرمندان نسل جوان امروز در ارتباط هستید؟
این روزها با جوانان موسیقی کم و بیش در ارتباط هستم، با هنرمندانی همچون علی عبدالمالکی، مرتضی پاشایی و پویا بیاتی کار می کنم.

چه اثر هنری را این روزها در دست تهیه دارید؟
من حدود 4 سال پیگیر آلبومی به نام «گل مریم» بودم که در این آلبوم منتخبی از کارهای پوران، آغاسی، سوسن، ایرج مهدیان را بازخوانی کنم و توانستم به سختی مجوز شعرها را بگیریم، ولی وزارت ارشاد، مجوز انتشار این کار را به ما نمی داد. اخیرا خوشبختانه توانسیم مجوز بگیریم و این کار به زودی در بازار عرضه می شود. این اثر مجموعه شعرهای قدیمی، ولی با اجرای جدید می باشد. حدس می زنم این کار خوب جواب بگیرد، چون آدم های قدیمی و جوانان امروز دوست خواهند داشت. این را هم بگویم، اگر این کار مورد استقبال جوانان بگیرد، زود به اوج می رسد چون در زمینه این کارها، جوانان حرف اول را می زنند. این کارها در قدیم با سازهای معمولی ضبط و منتشر شده، ولی در این آلبوم با سازهای الکترونیکی و سازهای زنده ارائه خواهد شد. امیدوارم این کار به زودی عرضه شود و استقبال مردم را ببینم.

می خواهیم به یک سوال فیزیکی بپردازیم، موهای شما تا چه زمانی فِر بود؟ خودتان موهایتان را فِر می کردید؟
نه من موهایم را فِر نمی کردم. در جوانی از سن 20 تا 26 ساگی موهایم فِر بود و سشوار هم نمی کشیدم.

چه زمانی شما به عنوان یک هنرمند در کارتان روحیه می گیرید؟
اگر بگذارند، من کار خوب ارائه بدهم و مردم توجه بکنند، من روحیه می گیرم. این کار مثل این می ماند که دست و پای ما را ببندند و از ما بخواهند از مسیری بالا برویم. ما هنرمندان از این نظر افسرده می شویم.

هنر خوانندگی را چگونه توصیف می کنید؟
خوانندگی یعنی احساس. من آدمی را می شناسم که مدرک علمی موسیقی دارد، ولی یک خط ملودی نمی تواند بسازد. خوانندگی کار با احساسی است. آقای صمد نوریان ساز و ضرب را نمی شناسد، ولی اینقدر با احساس است که شعر و آهنگ را همزمان درست می کند. شعر، ملودی و هنر در وجود انسان باید باشد.

تفاوت ماندگاری و جاودانه شدن کارهای قدیم نسبت به کارهای امروزی در چیست؟
شما به هر کاری عشق داشته باشید، آن کار خوب می شود، چون باید روحیه داشته باشید. من معتقدم مُردن هم،  روحیه می خواهد. من در خوانندگی بسیار عاشق کار کردن بودیم. آن زمان مثلا صمد نوریان، بابک رادمنش کارهای خوب می ساختند و هر کدام بر دیگری اثر می گذاشت، چون این کارها لازم و ملزوم همدیگر هستند، مثل فوتبال که باید همه دست به دست هم بدهند، تا گل بزنند. الان متاسفانه آهنگساز روحیه خوبی ندارد، کاری را می سازد، خواننده فکر می کند با این کار معروف می شود در صورتی که اینگونه نیست. ما امروزه بسیار خواننده داریم، ولی 5 نفر آن ها خوب جواب می گیرند، چون احساس در کارشان واقعا بالاست. عاشقانه کار کردن، عاشقانه شعر گفتن و عاشقانه خواندن در کارهای قدیم بسیار دیده می شد.


جمشید نجفی

خاطره ای از دوران فعالیت  هنری خود بگویید؟
یک خاطره ای در ذهن دارم که هم تلخ و هم شیرین است. یادم می آید روزی برای اجرای برنامه برای حدود 2000 نفر به همراه گیتا و زنده یاد آغاسی به رشت رفتیم. برنامه من و گیتا به صورت دو صدایی اجرا شد که ترانه هایی مثل «دختر گل فروش» را خواندیم و نوبت به اجرای برنامه زنده یاد آغاسی رسید. او برنامه را شروع کرد و من و گیتا به پشت صحنه رفتیم، ناگهان آغاسی فریاد زد و گفت: آخ. به روی صحنه رفتیم، دیدم جوانی با چاقو، جراحت کوچکی بر روی سینه زنده یاد آغاسی ایجاد کرده است. مردم همه به روی صحنه به کمک آغاسی شتافتند و خواستند که جوان را به پلیس بدهند. زنده یاد آغاسی با اینکه کمی خونریزی داشت، برنامه را ادامه داد و اجرایش را متوقف نکرد.
پلیس برای بازرسی آمد و جوان را مورد ضرب و شتم قرار داد، ناگهان زنده یاد آغاسی دست پلیس را گرفت و از ضرب و شتم او بر جوان جلوگیری کرد و گفت: من خودم این موضوع را حل می کنم، کتکش نزنید. پلیس گفت: او نظم برنامه را به هم ریخته و شما را هم زخمی کرده است. آغاسی با جوان صحبت کرد و گفت: چرا به من چاقو زدی، مگر من چه کردم؟ نکند آهنگ مورد علاقه شما را نخواندم؟ جوان با خجالت گفت: من به شما خیلی علاقه دارم و دیدم شما مرا در جمعیت نگاه نمی کنید، به همین دلیل برای جلب توجه به شما چاقو زدم که با شما صحبت کنم. آن شب گذشت و  قرار بود صبح فردا ساعت 8 به تهران برگردیم، آغاسی گفت: من نمیام، چون باید به پاسگاه بروم و نگذارم ماموران آن جوان را کتک بزنند. خلاصه تا ساعت 11 صبح در رشت ماندیم تا او برود و آن جوان را هر طوری بود، از پاسگاه بیرون بیاورد. در هنگام برگشت سوار اتومبیل بنز شدیم و آغاسی در ماشین برای آن جوان از روی علاقه و دلسوزی گریه می کرد و زبانش بند آمده بود.
حالا بعد از مدت ها که به این موضوع  فکر می کنم، می بینم چقدر علاقه ها ببین مردم و هنرمندان در گذشته شدید بود.

شما چند ترانه و آلبوم دارید؟
من حدود 10 آلبوم ارائه دادم که یکی از آلبوم ها، ترانه های من و گیتا شامل 10 آهنگ است. در مجموع حدود 150 ترانه اجرا کرده ام.

آیا از مسیری که در حیطه هنری تا به امروز سپری کردید، راضی هستید؟
من از مسیری که طی کردم، راضی نیستم. متاسفم برای صدا و سیمایِ امروز ایران که پیگیر هنرمندان قدیمی نیست و حتما باید خودتان ظاهر بشوید تا شما را شاید بپذیرند. من فکر ها و ایده هایی در کارهای هنری در سر دارم که با وجود این که سنم بالا رفته، فقط حدود 10 درصدش را انجام دادم. مثلا شما جوان و پیگیر کار هستید، اگر شما را اذیت کنند، باز ادامه می دهید، ولی سنی از من گذشته و با این با وجود این تنش ها، به من بر می خورد که به عنوان یک پیشکسوت برای ادامه فعالیت، من را اذیت کنند.
من از راهی که رفتم راضی نیستم، آن چیزی که می خواستم، نشد. یک سری توانایی هایی در صدایم دارم و امروزه می خواهم حرکت های زیبا در حنجره و گلویم اجرا کنم، ولی ایراد می گیرند. من همه زندگی ام را برای هنر و مردم گذاشتم. شخصا هیچ وقت دوست نداشتم معروف بشوم، بلکه می خواستم محبوب باشم.


جمشید نجفی


جمشید نجفی


جمشید نجفی


جمشید نجفی


جمشید نجفی

ایستاده: جهانگیر کاشانی، احمد معینی، حسین پیکران و خسروی
نشسته: جمشید نجفی و جواد یساری


جمشید نجفی


جمشید نجفی


جمشید نجفی و مجید فرهنگ


گیتا و جمشید نجفی


جمشید نجفی، مجتبی نظری و علی رجبی


جمشید نجفی و مجتبی نظری


علی رجبی، آرش فکور، جمشید نجفی و مجتبی نظری


جمشید نجفی و آرش فکور

۲ نظر:

ناشناس گفت...

مصاحبه ای خوبی بود جمشید نجفی صدای معرکه ای دارد و باید بیشتر کارهای او را د جامعه حمایت کنند...مرسی از قدیمی ها برای این تلاشی که کردند کاش دوباره ایشان با خانم گیتا همکاری می کرد و امیدوارم همیشه شاد و سربلند باشند استاد نجفی11111

مهران بزرگی گفت...

جمشید نجفی صاحب صدای بسیار بسیار پر طنین و ارزنده ای است برای درست خواندن نه نیاز به بیت دارد نه اکو و رورب و هیچ نوع افکتی.... بنده لایو خوانی (زنده خوانی) ایشان را حضورا زیاد شاهد بودم و علاقه خواصی هم نسبت به ایشان دارم... هنر حنجره واقعی در ایشان معنی میشود. امیدئارم همیشه زنده باشند و شاد و سر حال.. منتظر کارهای جدید ایشان هستیم.....

در ای میان از مصاحبه خوبی هم که داشتید سپاسگذاری میکنم